داستان هفتگی 13

سلام دوستان حال دلتون چطوره خوبید یا بهترید نگید انرژی نداریم که انرژی منفی به سمت تون کشیده می کشه و باعث ناراحتی، غم و بی حالی تون در طول روز میشه  منو که خدارو شکر  می شناسید یا خودمو معرفی کنم😂😂.

اگه گفتید کی اومده با این خنده ها 🤣🤣🤣! افرین درست حدس زدین بازم مثل همیشه امیر تپل و گرد با حکم حاکم بزرگ میتی کومان وارد میدان و عرصه میشه 😂😂.

الان توی دلتون میگید با این انرژی و حالی که تو داری به نظر ما یا یه چیزی زدی روی هوا هستی یا اینکه واقعا دیوونه ای چیزی هستی راستش دوستان من چیزی نزدم من بی گناهم 🙈😂.

والا خودمم موندم چه کنم شخصیتم اینجوری هست که کلا حتی تو اوج ناراحتی و غم و اندوه هم باشم یعنی دارم جر هم میخورم بازم میخندم کلا همینجوری هستم .

اخ یه خاطره براتون بگم یک سری زمانی که مدرسه میرفتیم درس بلد نبودم معلم ها هم که با شلنگ منتظر بودن درس بلد نباشی یعنی میفتادن به جونت تا خسته بشن 😂😂.

بعدش من که درس بلد نبودم مثل همیشه این بلند شد گفت درس نخودی بیا جلو این با شلنگ افتاد به جون ما و میزد.

منم خندم گرفته بود فکر می کرد دارم مسخرش می کنم محکم تر میزد.

تا اخر کلاس که زنگ خورد از خستگی مجبور شد بره خونش 😂😂.

یعنی شانس هم ندارم تا یک هفته از بس محکم زده بود.

کج کج راه میرفتم.

ولی خودمونیم کتک خورم ملس بود گرد و تپلم که بودم اینا میفتادن به جونم منو بزنن همه در میرفتن من گیر میکردم.

کتک می خوردم 🤦‍♂️🤣.

به خانواده هم میگفتم اونا هم میگفتن حتما یه کاری کردی میفتادن به جونم اونا هم یه دل سیر منو میزدن🙈😅.

حالا بریم داخل داستان هفتگی 13 براتون از سونیک و موشک هایپر سونیک شرکت بگم.